خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

خوابگاه نشین های نابغه

ما ۵ دانشجوی خوشحال هستیم؛ یهو و در شرایط ... امتحان؛ وبلاگ نویسیمون استارت خورد.حالام قراره توش از هرچی دوست داریم بنویسیم.

افطاری و سحری در خوابگاه!

 

 

۱- این عکس سفره افطار چند شب پیشه که خواستم یادگاری باشه از شبهای افطار تو خوابگاه. نون و پنیر و پسته ش از همه خوشمزه تره باور کن. من و فروغ روزه مون رو با این سفره باز کردیم. شب بعدش برکه اومد و حالا اگه یکیمون نباشه جاش خالیه! مث دیشب که فروغ رفته بود خونه دوستش و می گفت سحری بهش حال نداده آخه ما نبودیم واسش دلقک بازی در بیاریم اون بخنده و از اینور برکه دلش واسه فروغ تنگ شده بود قدرت خدا! 

۲- چند شب پیشا من و فروغ داشتیم سحر راجع به کودکان سومالی حرف می زدیم و همچین غرق احساسات خودمون شده بودیم که یه دفه از چهار سوی خوابگاه صدای اذون بلند شد و موذن های دسته گل بهمون شبیخون زدن! من بلند شده بودم دور اتاق راه می رفتم نمی دونستم لقمه سرگردون رو چیکارش کنم!! کلا محاله سر سفره افطار و سحر به یادشون نیفتیم. خیلی رعایت می کنیم که اسراف نکنیم. واسشون دعا می کنیم. خانواده هم بهشون کمک کنن ما آخه دانشجوی نابغه ی فقیریم!     

۳- عید میلاد کریم اهل بیت مبارک.

پی نوشت: دو تا عسک یادگاری می ذارم تو ادامه مطلب اگه دوس داشتین ببینین.

 

 کبریته که بچه ها گذاشتن تو آشپزخونه و روش نوشتن صلواتی. خیلی بعیده این کارا تو خوابگاه که مثلا ۱۵ تا اتاق از یه آشپزخونه استفاده می کنن! خوشم اومد از کارشون. 

 

 

یه سحر مهتابی چند شب پیشا که خیلی منظره قشنگی بود. وقتی سحری رو گرم می کردم اوخ چه رمانتیک!

نظرات 16 + ارسال نظر
طراوت دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:52 http://nabeghehaye89.blogsky.com

پس خوب خوج میگذره افطارو سحر بهتون!
خدااااااااااااااارو شکر


واااای عکس دمپایی ابری های خوابگاهو(همون کتلت معروف) گذاشتی چرا؟ خب یکم به فکر آبروی دانشگاه باش عزیزم. هرچند دوستان تا از نزدیک نبینن پی به کیفیت کتلت و شایستگی اسم دمپایی ابری نمیبرن!

ولی خوب سفره ای بهم زدین ها! خووووب!

جات خیلی خالیه گلم. تا ماه رمضون تموم نشده یه سر بیا خوش میگذره دور همی.
مادر اون شنیسل مرغه!همونکه خودتم دوس داری!از قضا خوب درستش کرده بودن

دریای بیکران سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:12

نمیدونم چرا این پست شما چرا اینقدر غم انگیز بود......
منم تا موقعی که خوابگاه بودم سحر و افطار رو تنها میخوردم.چون کسی .....................چی بگم ....................گفتین کودکان سومالی و دردمون رو تازه کردین...ای کاش میتونستیم بهتر به اونها و همچنین کسانی که تو وطن خودمون هستن که نیازمند کمک هستند یاری برسونیم.
راستی آخرش به برکت گیر دادن ما پی نوشت رو درست نوشتید

ای بابا این یکی پست هم غمو منتقل کرد؟ به خاطر اون بچه های طفل معصوم هستش و این تناقض که سفره ی ما رنگی واونا...
پ.ن: آره خوب اینم از برکات کامنتای شماست

صحرا سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:42

خدای من چقد عکسه قشنگ بووود
حسابی بدون ما خوش میذگرونیا مارمولک
دلم واست یه ذره شده کوچولوو

فدای تو. منم دلم واست تنگ رفتهکاش میومدی یه سر. بیا یه هفته برو تا ۱۵شهریور خوبه باور کن.

الی چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:08 http://haghayeghh.blogfa.com

سلام گلم.چه سفره ی باحالی حسابی خوشمیگذره حتما
اپ میکنی خبر بده

مرسی گلم. جای شوما خالی
خدمت می رسیم

pashmakoo چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:19 http://pashmakoo.blogsky.com

خوشمل بود عسیسم!
منم باغ حیاط پشتی خوابگاه رو خیلی دوست داشتم شبا که میخوابیدم رو به روی تختم بود!
یه کم ترسناک بود ولی قشنگ بود مخصوصا صبحای زود وقت نماز!
هیچ خاطره ای از ماه رمضون و روزه داری ندارم آخه اصلا ماه رمضون به زمان خوابگاه نخورد

مرسی گلم. چقده ما خاطرات مشترک داریم

فرزانه چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 http://room417.blogfa.com/

آخییییییییییییی
یادش بخیر
یاد سفره های خودمون افتادم
بچه ها قدرش رو بدونین
بعد مثه ما تموم میشه و هی حسرتش رو میخوریناااااا
راستی برای منم دعا کنین
جوابای ارش نمه نمه میخوان بیان دیگه

هیییییییییی
راس میگی ولی فرزانه جون تو هنوز می تونی واسه ارشد بخونی فرصت داری

طلا چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 http://par-parwaz.blogsky.com/

سلام تشکر عزیز از اینکه بهم سر زدی و تشکر از نظرت وب خوبی داری موفق باشی باز هم منتظر حضور سبزت هستم

منم از طرف دوستان دیگه م ازت ممنونم دوست گلم

پسر تخس پررو چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:44 http://hamishebanafsh.blogfa.com/

اها یعنی الان این شمایی؟
اون بالا که نظر دادم شما نبودی
الان شما کجایی

طراوت:(با اجازه ی بلادونا جوون)
خدااااااااااااااااااااا
من طراوت میباشم و ایشون بلادونا هستن و اوشون برکه بودن

فمیدی؟ خوب تخسی ها

نازنین چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:24 http://www.chert-pert.blogsky.com/

سلام
ایشالا همیشه سفرتون رنگارنگ باشه

ممنون دوست گلم

فرزاد پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:12 http://jalebtarinha.blogsky.com/

قبول باشه

موفق باشین

ممنون
شما هم موفق و پیروز باشین

فرحان شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:08 http://navdon.blogsk.com

سلام و درود بر بان بلادونا...من این اسمت رو هنوز نفهمیدم چی چیه...
پستت رو قبلا خونده بودم اما حس نظر دادن نبود... ببخشید دیگه که دیر اومدم...
معرفت شما رو هم حال کردم که تو این چند روز میومدی و احوال میپرسیدی... آدمم دیگه ... وقتی توجه میبینم حال میکنم.
در مورد عکس اول: اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که اون موز رو کدومتون خوردید... خودمونیم گفتید حالا که عکس میگیرید هر چی تو اتاق دارید بیارید تو عکس که با کلاس باشه... من خودم خوابگاه نشینم و میدونم موز تو خوابگاه چه معنایی داره...
در مورد عکس دوم: کفم برید... تو خوابگاه خودمون اجرا میکنم... البته روش مینویسم لبخند بزن برادر.
در مورد عکس آخر: درک میکنم که ماه سه چهار برابر چیزی بوده که تو عکس هست... امان از امکانات کم دانشجویی...

به به چه عجب منور فرمودید
می بینم که یه نکته مثبتم تو این عسک ها پیدا نکردیاون موز رو سلف داد و دو نفری نوش جان فرمودیم بعدشم کلا غدای سلفه که رفته تو سفره ما عمرا به خودمون زحمت تزیین و اینا ندادیم
اون ماه که منوز نیمه ست بابا! ماه کامل نیست ولی خدایی همین عکس رو هم فکر نمی کردم تحویل بده

فرحان شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:10 http://navdon.blogsk.com

یکی از دوست هام میگفت خدایا من تا آخر اذان صبح میخورم بعد از اون طرف دو دقیقه دیر شروع میکنم.

ارادت کامل.

ها اینم فکر خوبیه!
ارادت کاملتر

فرحان یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:09 http://navdon.blogsk.com

سلام
ایول به سلفتون... چه مایه ای گذاشته براتون...
فضولیه...شما ارشد هستید که الان تو خوابگاهید یا ترم تابستونه دارید؟

آره تو پروفایلامون هم نوشتیم که ارشدیم!!!(بابا ارشد)
الانم مشغول نوشتن پروپوزالم هستم همین فردا خط اولشو می نویسم

فرحان یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:12 http://navdon.blogsk.com

راستی این چنگال ها هم جای سوال داره... شله زرد ماست آش...
بپذیر که کلاس زیادی گذاشتید تو عکس

برنامه اینجوریه که اول جاتون خالی با خرما و نون پنیر شروع می کنیم بعدش سوپ می خوریم بعدش شام هر چی سلف داده رو همون سر سفره افطار یاورشو استاد می کنیم و کلا یه ساعتی طول می کشه.بمیرم واسه کودکان سومالی که ما اینقدر درکشون می کنیمباور کن ما اصلا اهل کلاس گذاشتن و اینا نیستیم اینقده آدمای خوبی هستییییم

فرحان دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 http://www.navdon.blogsk.com

در خوب بودن شما که شکی نیست...

اوا من می خواستم ریا نشه پس تو هم متوجه شدی؟

خودم سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:20 http://porpot.blogsky.com

این م.ب که میگن شمائید دیگه، والا!

م.ب کجا بود برادر من؟ خوبه نوشتم نون و پنیر و پسته ش از همه خوشمزه تره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد